وقتی نام دکتر علی مدنیزاده بهعنوان وزیر جدید اقتصاد مطرح شد، واکنشها دو قطبی بود؛ از شور و امید برخی نخبگان اقتصادی گرفته تا تردید و نگرانی چهرههای سیاسی و رسانهای. خیلی زود پرسشها شکل گرفت:
آیا کسی که هیچ تجربهای در اداره یک وزارتخانه ندارد، میتواند از پس اقتصاد بحرانزده ایران بربیاید؟
آیا این استاد دانشگاه شریف، فقط نظریهپرداز است یا توان اجرای نسخههای درمان اقتصادی را هم دارد؟
آیا اصلاحطلبی اقتصادی در میانه بحران جنگی و نااطمینانی، جسارت است یا ریسکپذیری خطرناک؟
چه میشود اگر همین نقاط ضعفِ پررنگ، به امتیازهایی سرنوشتساز تبدیل شوند؟
مدنیزاده نهتنها جوان است، بلکه نسلی متفاوت از وزرای سنتی را نمایندگی میکند؛ نسلی که در دل دانشگاهها رشد کرده، در معرض اقتصاد جهانی بوده و با مفاهیم «حاکمیت دادهمحور»، «سیاستگذاری مشارکتی» و «عدالت بیننسلی» آشناست.
او نه اسیر تفکرات بسته اقتصادی گذشته است، و نه وابسته به ساختارهایی که دیگر جواب نمیدهند. این یعنی:فرصت برای گشودن درهای تازه به سوی گفتوگوی واقعی با بخش خصوصی، استارتاپها و نسل جدید فعالان اقتصادی.
منتقدان میگویند او طرفدار آزادسازی قیمتها و واقعیسازی نرخ ارز است؛ آن هم در میانه جنگ، تورم و کاهش تابآوری خانوارها. اما آیا راهی جز این باقی مانده؟
همه میدانند که اقتصاد ایران روی دوش سیاستهای یارانهای پوسیده، قیمتگذاریهای مصنوعی و بیاعتمادی فزاینده پیش میرود.
اگر کسی جرأت برداشتن اولین قدم برای نجات این وضعیت را داشته باشد، باید از جنس کسی باشد که نه در گذشته نقش داشته، نه به حفظ آن وابسته است. مدنیزاده میتواند این نقش را بازی کند؛ به شرطی که:
🔹 گامهای اصلاحیاش تدریجی و حسابشده باشند،
🔹 اقشار آسیبپذیر را در اولویت پوشش حمایتی قرار دهد،
🔹 و با مردم، رک و صادقانه سخن بگوید.
یکی از انتقادهای اصلی به مدنیزاده، آکادمیک بودن اوست. اما آیا ما دقیقاً همین را نمیخواستیم؟
🔹 کسی که براساس تحلیل تصمیم بگیرد، نه براساس دستور.
🔹 کسی که سیاست را بفهمد اما سیاستباز نباشد.
🔹 کسی که در اتاق فکر نباشد، اما فکر را به اتاق تصمیم بیاورد.
او میتواند پلی باشد بین علم و عمل، بین دانشگاه و دولت، بین عقلانیت و اجرا.
انتصاب مدنیزاده با همه حاشیهها، یک واقعیت مهم را آشکار کرده: جامعه تشنهی تغییر است، اما از تکرار خطاها میترسد.
حالا این وزیر جوان، با انبوهی از نقد و امید روبهروست. اگر بتواند:
– بهجای بازی در زمین سیاسیون، زمین بازی جدیدی بسازد؛
– بهجای ترس از واکنشها، با مردم شفاف و همراه باشد؛
– بهجای شوکدرمانی، درمانی تدریجی اما واقعی را آغاز کند؛
آنگاه شاید همین نقدهایی که امروز در فضای رسانهای طنینانداز شده، فردا در کنار نام او بهعنوان وزیر اصلاحگر ثبت شوند.